امیر ابوالفضلامیر ابوالفضل12 سالگیت مبارک

زیباترین هدیه خدا*امیرابوالفضل*

هفته اول 9 ماهگیت

سلام عزیزترینم... امیرم این روزها حس میکنم دیگه ماشاا... همه چی رو میدونی چی بگم از شیرینیهات  اولش بذار از خبرای این جند روز بگم مادری برات سرهم بافته اونقده خوشگله مادری خیلی دوست داره برات لباس ببافه مادری عاشقته  وقتی فقط یه روز نمیریم خونشون اونقده دلش برات تنگ میشه خودش با بابا جون میا ن دیدنت  دایی عطا داره میره کانادا برای گرفتن مدرک دکتراش خیلی دلمون براش تنگ میشه دایی سینا هم که مجارستانه دلم میخاست هر دو تاشون پیشمون بودن اما خوب برای ادامه تحصیلات میرن انشاا.. هر دوشون موفق باشن و سالم و شاد و اما جه کارایی میکنی شلوغی در حد ثبت در رکوردهای گینس!!!!!!!!!!!!!!! عاشق بالا رفتن از دیوار راست نشستن روی اوپن و&nbs...
21 دی 1391

اولین روز برفی امیرم

سلام نفسم پاره تنم امروز ٢١دی ماه ١٣٩١ برای اولین بار بارش زیبای برف رو دیدی خیلی ذوق کرده بودی عسلم همش از پشت پنجره میخاستی دونه های برف رو بگیری امیرم انشاا... صدها سال برف رو ببینی انشاا.. سال دیگه که بزرگتر میشی باهم برف بازی میکنیم و برات آدم برفی درست میکنم ای خدای مهربون شکرت به خاطر همه نعمتهای زیبات و از همشون زیباتر امیرابوالفضلم   دلم میخاد بزرگ که شدی مرد که شدی بدونی چقدر دوستت داشتم و دارم وخواهم داشت لحظه لحظه زندگی با تو برام لذت بخش و شیرینه  عکسها در ادامه مطلب ...
21 دی 1391

عکسهای پسملی در آخرین روزهای 8ماهگی

             سلام فرشته زیبای من     سلام بهانه نفس کشیدنم گفتم که دوست داری عینک دایی رو دربیاری این همون عکسه البته فقط برا 1ثانیه زود در اوردمش... بقیه در ادامه مطلب     ...
14 دی 1391

کارات و شیطنتات در آخرین روزهای 8ماهگی

سلام عزیزترینم....  و اما کارای بامزه ای که میکنی ١)انگشت شصتتو میذاری رو بینی من یا هر کی دوست داری و بیب میکنی اونقده بانمک انگشت ناز کوچمولوتو میذاری همونجاست که انگشت نازتو میخولم ٢)دستتو به طرف هرچی که میخواییش دراز میکنی و دستتو بازو بسته میکنی یعنی اونو میخوامش ٣)وقتی آیفون زنگ میزنه بال بال میزنی میدونی کسی داره میاد خونه مامان فدات بشه ٤)خوردن نون رو با دست گرفتنش خیلی دوست داری سوپ اش تخم مرغ موز سیب لیمو شیرین حریره سرلاک برنج ماست بیسی (بسکوییت مادر) میخوری ٥)هر چی دم دستت باشه محکم پرتش میکنی ٦)عاشق بازی کردن با قابلمه ای!!!!!!!!!!! ٧)خوابیدنت نسبت به قبلن ها خیلی بهتر شده راحتتر میخابی رو پاهام با ...
13 دی 1391

ادامه عکسهای 8ماهگیت

سلام شیرینتر از جونم .... پسرم این روزها ماشاا.. اونقده شیطون شدی که دیگه وقت نمیکنم زود به زود وبلاگت رو اپ کنم الانم خوابیدی مامان فدای شیطونیهات بشه که اینقده با مزه ای   فقط کافیه یه لحظه ازت چشم بردارم اونوقته که با یه خرابکاری جدیدت روبرو میشم اینم نمونه اش ببین گلدونو شکستی  فدای سرت عزیزم حلزونتو ببین کجا پرت کردی روی لوستر اتاقت!!!!!!!!! از لبه های تختت میگیری و پا میشی و از خوشحالی جیغ میزنی و اینم خواب ناز فرشته کوچولوی من عزیزترین مامان و بابا    شیرینتر از جون ما   نفس ما   دوستت داریم بی نهایت بیشتر از اونچه بتونی فکرشو بکنی  تو بهترین و...
10 دی 1391

اولین شب یلدات مبارک پسرم

پسرم شیرینتر از جانم نفسم امیر ابوالفضلم اولین یلدای عمرت مبارک انشاا.. صدوبیستمین یلدای عمرت رو هم جشن بگیری امیرم هندوانه رویاهایت شیرین  انار موفقیتهایت پردانه پسته خاطراتت خندان  قصه زندگیت خوش و عمرت چون یلدا بلند باد شب یلدا خونه مادری بودیم و اما کادوهات در اولین شب یلدا بابا جون مثل هر سال میوه و پشمک و حلوا و... مادر جون برات یه جلیقه خوشگل بافته با یه پاپوش خوشگل و یه بلوز خوشگل طوسی رنگ دایی عطا و دایی سینا برات ماشین گرفتن من وبابایی برات یه کتاب حموم با یه جفت جوراب زمستونی و یه اسباب بازی انشاا.. عکساشو برات میذارم         ...
2 دی 1391
1